داستان سیلی زدن من و خواهرم جلوی چشمان هم

سلام به تمام کاربرای عزیز همیشه در صحنه من پیمان هستم داستانی که میخوام براتون تعریف کنم بدون کوچکترین سانسوری میگم قضاوت و باورش با شما.

داستان سیلی زدن من و خواهرم جلوی چشمان هم داستان کوس دادن خواهرم داستان کس دادن خواهرم داستان سکسی ایرانی داستان سکسی داستان سکس محارم داستان سکس با خواهر داستان خود ارضایی خواهرم داستان جق زدن من و خواهرم رو به روی هم داستان جق زدن خواهرم

اول از خودم بگم پیمانم 28 سالمه قدم هم 180 میشه خیلی لارجم و هنوز ازدواج نکردم.

خواهرم ترنم هم 25 سالشه اونم مثه من چندبار شکست عشقی خورده و کلا بی خیال ادامه دادنه و هنوز مجرده.

ماجرا از اونجا شروع شد که یه روز که خسته و کوفته از سرکار اومده بودم به خواهرم گفتم میشه منو ماساژ بدی آخه خیلی خستم.

پخلاصه سرمو ماساژ میداد که بهم گفت داداشی باید جبران کنی برام.

گفتم ای به چشم آبجی هر چی تو بخوای من برات انجام میدم قند عسلم.

گفت باشه پس.

ولی چیزی که ازت میخوام یه فانتزیه خاصه و شاید قبول نکنی.

گفتم فانتزی یعنی چی گفت فانتزی یعنی چیزی که دوست داری انجام بدی ولی مثه یه رویا میمونه و انجامش راحت نیست.

گفتم باشه آبجی هر چی تو بخواب.

بعد فورا گفت داداشی ولی اگه بهت بگم ناراحت نشی.

گفتم باشه چرا مگه ناراحت بشم که گفت 5 دقیقه دیگه بیا تو  اتاقم بهت بگم.

گفتم الان بگو گفت نمیتونم باید یکم تمرکز کنم.

خیلی استرس داشتم خودم رو برای بدترین ها آماده کردم.

وقتی 5 دقیقه شد رفتم تو اتاق گفتم آبجی من اومدم خوب بگو.

وقتی بهم گفت هنگ کردم از خواهرم ترنم انتظار نداشتم بله خواهرم بهم گفت که

براش باید موقع تولدش یه کیک بزرگ بخرم که قیمتش میشد حداقل یک میلیون تومن.

گفتم خدایا چه غلطی کنم.

دلمو زدم به دریا و گفتم باشه میخرم برات و واقعا هم میخریدم.

فورا گفت مرسی داداشی یه چالش با دوستم گزاشته بودم که ببینم داداشت همچین کاری برات میکنه اینکه میخواستی انجام بدی واسم یه دنیاست نیازی به خریدنش نیست فقط میخواستم بدونم که برام انجام میدی.

پایان///

نظر یادتون نـــــــره

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *