سلام به شما دوستان عزیزم من کار میده هستم و ۱۹ ساله قدم ۱۶۸ ۴۹ کیلوگرم هستم خیلی لاغرم می کند که من ۴۹ کیلو گرم هستش واقعا هستم در مورد شوهر خاله بهتر فکر کنم ماجرایی که می خوام براتون تعریف کنم چیزهایی هست که با چشمای خودم دیدم که میگم چند روزی به تعطیلات تابستان شیدا منم چند سالی بود که کلا صفر خارج از حسین داشتم یکی از دلایل اصلی کرونا سفری کنم که هوای عوض کنم برم سمت شیراز خونه خالم کردم گرفتن از فردای آن روز قرار گرفتن ترمینال اتوبوس از تهران به شیراز احساس کردم شیراز خیلی عوض شده رفته بودم اونجا خیلی شلوغ شده و خیلی هم بزرگتر شده داستان خاله خاله گفتم نمیتونم بیام اتکای حالم خیلی خوشحال شدن حرکت کرد اومد سمت ترمینال خلاصه رفتیم خونه خاله بعد از خاله دختر خاله دانشجو رفتی رفتی جاذبه های گردشگری از نزدیک تخت جمشید خیلی خوشگل کردی روزای بدم مناطق گردشگری شیراز را می بینیم هر روز کلی عکس میگرفت و اینا رو گذاشتم تو اینستاگرام و این حرکت باعث شد تا با لورا از دهکا برسم به ۷۰ که فقط تو همون عرض چند روز خودم هم باورم نمی شد پس چرا بعد فهمیدم خیلی از پیج من که خوشم اومده بود از این عکس یه دوست دارم مرسی دوستان اگه دوست داشتین حتما سر بزنید تو این کار بالاخره که هستین جاذبه های خاص خودش داره اونا رو به دنیا نشان بدهی چقدر میشه که ما آثار باستانی جاذبه های گردشگری و به خاطر توجهات توریستی به اشتراک گذاری عکس بگیریم و به سراسر جهان عزیزان من ای عزیزان اگر از داستان کامل کنید و اگه شما هم اگه داستان هایی دارید و گردشگری هستند در میان بگذارید خدانگهدارتون امید دیدارتان
داستان من و شوهر خالم علی
نیلوفر هستم و 24 سالمه خوب بزارین یک راست برم سر اصل ماجرا و کلا از حاشیه رفتن و وقت تلف کردن بیزارم.
خوب داشتم میگفتم دقیقا یادمه تابستون سال قبل بود یعنی ماه اول تابستون تصمیم گرفتم یه مدت برم خونه خاله و شوهر خالم. ادامه خواندن “داستان من و شوهر خالم علی”