سلامی مجدد به همه ی شما عزیزان
میلاد هستم و 25 سالمه داستانی که میخوام براتون بگم مربوط به همین یک ماه پیش هستش.
که واس تفریح یه چند روزی من خوارم رفته بودیم شمال خونه ی عمو رضا.
اول از خودم بگم میلادم بیست و پنج سالمه و دانشجو هستم خواهرم مینا هم 19 سالشه و تازه قبول شده دانشگاه. ادامه خواندن “داستان من و خواهر کوچیکم”