داستان من و شوهر خالم علی

نیلوفر هستم و 24 سالمه خوب بزارین یک راست برم سر اصل ماجرا و کلا از حاشیه رفتن و وقت تلف کردن بیزارم.

خوب داشتم میگفتم دقیقا یادمه تابستون سال قبل بود یعنی ماه اول تابستون تصمیم گرفتم یه مدت برم خونه خاله و شوهر خالم. ادامه خواندن “داستان من و شوهر خالم علی”

داستان

سلام دوستان پدرام هستم این داستانی که میخوام براتون تعریف کنم واس ماه قبل بود هر کی که فکر میکنه داستان دروغه لطفا نخونه پس اگه واقعا میخواین یه داستان واقعی بخونید حتما تا اخرش با ما همراه باشین.

من پدرام هستم 29 سالمه تو تهران دانشجو ارشد علوم شیمی هستم.

از اونجایی که خونه ما تو کرجه و خونه دختر خاله مون تو تهران هستش زودتر حرکت کردم. ادامه خواندن “داستان”