داستان

خب سلام کنم خدمت اون دسته از دوستانی که میگن ما فعالیت می‌کند و داداش گلم من با فعالیت من کم نشده شما کم کم لطفی از شما دوستان عزیز خب دوستان داستانی که می خوام براتون

داستان داستان محارم کردن خواهرم وقتی شوهرش نبود داستان گاییدن خواهر بزرگم داستان سکسی جدید داستان سکسی ایرانی داستان سکسی داستان سکس با خواهرم وقتی شوهرش نبود داستان سکس

بگم در مورد وقتی هست که تصمیم گرفتم برم خونه آبجیم بله آبجی ملیحه تیم ملی که سه سال از من کوچیکتره بعد دوماه میشه که بچه اول این بچه به دنیا آمده و دو سالی که ازدواج کرده با بهزاد بهزاد من یه مرد خیلی خوبیه اتفاقاً من باعث ازدواجمان را به یکی از بهترین دوستان دنبال کسی گشتن واسه ازدواج که من بدون معطلی دیدم همه چیزشو که خواهرم به من پیشنهاد کردم و گفتم اگه دوست داری با خواهرم ازدواج کن ولی قبلش آشنایی با هم نداریم من و تو کافه با هم میشیم با هم صحبت کنید و در مورد آینده در مورد این که اطلاعات بیشتری از هم داشته باشیم واسه همین طور هم شد و با هم ازدواج کردند و تقریباً هر روز سر زدم خونشون خونه خیلی نزدیک بود مدت بهزاد تصمیم گرفت واسه آوردن جنس از خارج به چین تا جرم همیشه میرفتیم میومد خلاصه همین طور هم شد خواهرم حرف زد گفت داداشی من اینجا تنهام کسی هم نیست کارای خونه رو انجام بده کارهای مربوط به خونه رو واسم اگه تونستی به اینجا خلاصه چند روز اونجا بودم و همه کارهای مدینه را خودم انجام دادم اونجا بود که فهمیدم و غرب آبادی میترسم وقتی که آدم پدر داره همه کارها رو انجام میده و نبودشان احساس وقتی که متاسفانه خدای نکرده زبونم اگه از دنیا برم یه اتفاقی بیفته آدم احساس میکنه خیلی کم داره یه داستان دیگه شما رو به خدا میسپارم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *