داستان خشن و زوری با زن دوستم

سرود بچه‌ها پیمان هستم و ۲۹ سالمه قدم ۱۷۷ سانتی متر هستش و ۶۴ کیلو گرم هستش

داستان خشن و زوری با زن دوستم سکس زوری با زن دوستم سکس خشن و زوری سکس خشن با زن شوهر دار داستان سکسی جدید داستان سکسی ایرانی داستان سکسی داستان سکس خشن با شکنجه واقعی داستان سکس با زن دوستم داستان سکس

درون یک سال پیش بود که تازه شروع کردم رفتم باشگاه هموطنم خوب کنم به اندازه نرمال کنم همین که از شهر شکم راحت بشم و از طرفی هم اندام خوبی داشته باشم یک سال هر روز کار کردن روی بدنم و خدا را شکر نتیجه خیلی متن دار یادمه همیشه دختر و متن تیکه مینداخت مسخرم می کردم ولی از وقتی که اندام خوبی دارم دیگه برعکس شده حتی دختر را هم روی من کراش میزنم الان من خجالت میکشم خاطر جلب توجه دوستان شد یکی از بهترین دوستام که توی باشگاه اتفاقاً آشنا شدیم روز به روز نزدیک تر و نزدیک تر می شد تا اینکه دوستم بهم گفت داداش واسه شام بعد از باشگاه بیا خونمون خلاصه نشد برم � روز رفیقم تکراری که تصمیم گرفتم برم خونه بچه‌ها باورتون میشه فکر کردم دوستم مجرد ولی در کمال ناباوری متاهل بود و تازه با همسرش نیلوفر ازدواج کرد خلاصه رفتیم اونجا با سرطان گرفتم این فرم را دید گفت شما پیمان نیست میشناسی کف داداش هر روز تعریف کنید تو خونه میام خاطرات روزانه باشگاه شد تعریف می کنی و � هم همیشه نقش اول این داستان دوست دارم وای بچه‌ها باورتون میشه دوستم سعید بغل کردم گفتم داداش وقتی رفاقت کوتاه می کنم من لیاقت همچین رفاقت ندارم گفتم این چه حرفیه بفرما تو جلو رفتم جا غذا خوردیم خیلی خوش گذشت هم آشنا شدیم و تصمیم گرفتیم سری بعد هم همینطور مشاهده اومدم خونه ما و خانواده خود و خانواده خیلی نزدیک تر میشه دوستان عزیز از این که تا آخرین داستان تو با من همراه گرین داستان آدم نشون میده که هیچ وقت نذار این رابطه ببین تو کمرنگ میشه میشه بهم کمک کنید بهترین دوستای خوب خوبه خانوادگی پیدا کنیم مثل دوستان عزیزی که تا آخر تابستان من هم کردیم داستان دیگر بدرود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *