تو انباری به بهونه تمیز کاری

سلام بچه ها حالتون چطوره من مینا هستم قرار بود بریم ۲۴ سال ۹۸

تو انباری به بهونه تمیز کاری کوس و کون دادنم به شوهر دوستم سکس با شوهر دوستم توی انباری داستان سکسی جدید داستان سکسی ایرانی داستان سکسی داستان سکس با شوهر دوستم داستان سکس

۶۶ داستانی که می خوام براتون درباره خودم دوست دارم چیزهایی که می خوام براتون تعریف کنم تا کتکش راستش تمام چیزهایی که دیدم این واقعیت واست می خوام تعریف کنم از قبل ماجرا از آنجا شروع شد که دوستم لیلا بهم چند روز دیگه عروسی خواهرم هستش خودتم میدونی موقع عروسی کار با انجام دادن خیلی زیاده نه تنها خانواده عروس داماد بر که دوستان و آشنایان هم و فامیل هم فقط فامیل های خیلی نزدیک و تو هم جز یکی از بهترین دوستان است بهش گفتم وقتی به من میگی جز بهترین دوست دارم به بهترین دوست چی میگی گاو آبجی معلومه چی میگم بهتون میگم تو بهترین دوستم هستی گفتم باشه خوب یه سوال دیگه خوب به بهترین دوست چی میگی دختر هنگ کرده بود گفتم آخه الاغ بی شعور این که یه شوهر الاغ تر از خودت رو گرفته من بهت گفتم بهترین دوست چیه گفتم اگه جواب سوال پیدا کردی حتما میام که گفت به بهترین دوستم میگم گوه خوردم دیگه من باشم دروغ نگم گفتم آفرین پس خودتو آماده کنم بیام به زودی کمک دختر باربندی به سفر رو بسته و حرکت کردم رفتم سمت خونه دوستش دختر هم قد خوشحال شده بود چیکار کنم حداقل به خاطر این که رفیقش قهر نکرده بود ولی برگشت دختر دیگه فهمید دیگه دوست معمولی نیست اون واقعا از بهترین دوست داشت هستش وقتی که رفتم چند روز فقط یه دوستیه ساده بود تبدیل شده بود به بهترین دوست نظر شما چیه اگر این داستان خوشتون اومد حتما بخش کامنت بگیر داستان خوبی هستی داستان های مجنون و فانتزی خونه تکونی به بهانه تمیز کردن خونه جادو کردن به یه ظرف شستن خائن دیگه راض تونلی که تا آخر داستان من همراهی کردید داستان‌های ما بسیار عالی هستند دیگر از داستان‌های ما خسته نمیشین بچه برعکس بقیه داستان زاده فقط تخمی تخیلی خودشان هستند شما را به خداوند منان میسپارم به توحید و خدا نگهدار شما به امید دیدار شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *