میثم هستم و 31 سالمه ماجرا از اونجا شروع شد که برای زایمان زنم مجبور شدم یه خدمتکار استخدام کنم تا کارای خونه رو انجام بده و زیاد فشاری به زنم نیاد.
خوب اول از خودم بگم میثمم سی و یک سالمه سه سالی میشه که با همسرم ترانه ازدواج کردم .
و این سومین سالی که داریم زندگی میکنیم فرزندم داره به دنیا میاد.
دو ماه مونده بود برای به دنیا اومدن بچم و به همین دلیل بود که دیدم همسرم به خودشد اره خیلی فشار میاره.
واین اولین بچه ی ما بود و منم خیلی نگران سلامتیش بود.
برای همین تصمیم گرفتم برای انجام بهتر کارای تو خونه و اینکه فشار جسمی زیادی به همسرم نیاد تصمیم گرفتم این دوماهو یک خدمتکار برای کارای تو خونه استخدام کنم.
از طریق یکی از دوستام یه زن متاهل که اونم 28 سال داشت رو پیدا کردیم و قرار شد دو روز بعدش بیاد هم قرار داد رو ببندیم هم اینکه شروع به کار کنه.
هیچی دیگه بلاخره روز موعود رسید خیلی استرس داشتم.
چرا چون زنی که قراره میومد تقریبا هم سن همسرمه و اختلاف سنی با من زیاد نداشت ولی اگه همین دختر سنش پایین یا خیلی بالاتر میبود دیگه برام معنایی نداشت.
هیچی بلاخره با هماهنگی کرده بودیم از قبل قرار شد بیاد.
تو خونه منتظر اومدنش بودم صدای زنگ اومد.
رفتم درو باز کنم بله دیدم خودش بود اومده بود.
قرار دادو دادم دستش امضا کرد و نصف پولو در جا دادم و نصف بقیش آخر هم ماه.
اونم اول که اومد شروع کرد به تمیز کردن تکتک اتاق ها واقعا کارش درست بود.
همسرم اول مخالفت میکرد با اومدنش گفت الکی هزینه نکنم ولی خوب چی میشه کرد همسرمه و بچمن نمیخوام جفتشون طوریشون بشه.
بعد که فهمیدم این خانوم شوهرش وفات کرده و چند بچه یتیم داره داره بزرگشون میکنه.
بیشتر از چیزی که تو قرار داد قید شده بود بهش دادم.
مرسی از اینکه خاطرمو خوندین اینو گفتم هر وقت تا دستتون میرسه به زنانی که بار مسولیت یک خانواده رو دوششونه کمک کنین نه فقط کمک های مادی بله حتی کمک های معنوی.
مرسی نظر یادتون نره.